جدول جو
جدول جو

معنی لشکر کردن - جستجوی لغت در جدول جو

لشکر کردن(سَ قَ شُ دَ)
تجنید. سپاه گرد آوردن:
دگر چه چاره کنم باز عشق لشکر کرد
به تیغ قهر دل خسته را مسخر کرد.
مجد همگر
لغت نامه دهخدا
لشکر کردن
لشکر گرد آوردن، تجنید: دگر چه چاره کنم باز عشق لشکر کرد بتیغ قهر دل خسته را مسخر کرد. (مجد همگر لغ)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آشکار کردن
تصویر آشکار کردن
آشکار ساختن، نمایان ساختن، ظاهر کردن، فاش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لشکر کشیدن
تصویر لشکر کشیدن
حرکت دادن لشکر به سوی دشمن
فرهنگ فارسی عمید
(خَ تَ / تِ بَ کَ دَ)
سپاس گفتن. ثنا گفتن. سپاس نعمت خدای تعالی و جز وی کردن. (از یادداشت مؤلف) :
شکر کن شکر خداوند جهان را که بداشت
به تو ارزانی بی سعی کس این ملک قدیم.
ابوحنیفۀ اسکافی (از تاریخ بیهقی).
نماز شام ابوالقاسم به خانه بونصر آمد و وی را و عبدوس را شکر کرد بر آن تیمار که داشتند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 370). وی می گریست و مرا شکر میکرد گفتم مرا شکر مکن بلکه خدای عزوجل و امیرالمؤمنین را شکر کن تو به جان نو که بازیافتی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 185). وزیر نیز سخنان نیکو گفته بود و من نماز دیگر نزدیک وزیر رفتم به درگاه بود شکرش کردم گفت مرا شکرمکن استادت را شکر کن که پیش از مرگ چنین و چنین گفته است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 614). همه قوم بدین اورا شکر کردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 629). مردی سخت بخرد و فرمانبردار است و بسیار نواخت یافت از خداوند و ما بندگان را شکر بسیار باید کرد. (تاریخ بیهقی).
شکر کردن به حاجت نخستین اجابت حاجت دومین بود. (از قابوسنامه).
آن خداوند که صد شکر کند قیصر
گر به باب الذهب آردش به دربانی.
ناصرخسرو.
به طاعت بکن شکر احسان او
که این داد نزد خرد عمر بست.
ناصرخسرو.
شکر کن زآنکه شرع و شعرت هست
خرت ار نیست گو شعیر مباش.
سنایی.
در نعمت خدای بگشاید
شکر کن تا خدا بیفزاید.
انوری.
رشتۀ جانم ز غم یکتار ماند
شکر کن کآن تار نگسستی هنوز.
خاقانی.
بد بود مرا حال بدان شکر نکردم
تا لاجرم آن حال که بد بود بتر شد.
خاقانی.
نایافتن کام دلت کام دل توست
پس شکر کن از عشق که کامت نرسانید.
خاقانی.
بد است کار من از فرقت تو وین بدرا
هزار شکر کنم چون بتر نمیگردد.
خاقانی.
هزار شکر کنم فیض و فضل یزدان را
که داد دانش و دین گر نداد دینارم.
خاقانی.
چونکه بویی برد و شکر آن نکرد
کفر نعمت آمد و بینیش خورد.
مولوی.
شکر کن مر شاکران را بنده باش
پیش ایشان مرد شو پاینده باش.
مولوی.
شکایت از تو ندارم که شکر باید کرد
گرفته خانه درویش پادشه به نزول.
سعدی.
گر بخوانی به در خویش و برانی شاید
همچنان شکر کنیمت که عزیز مایی.
سعدی.
تو گر شکر کردی که با دیده ای
وگرنه تو هم چشم پوشیده ای.
(بوستان).
عطاییست هر موی ازو بر تنم
چگونه به هر موی شکری کنم.
(بوستان).
برو شکر یزدان کن ای تنگدست
که دستت عسس تنگ بر هم نبست.
(بوستان).
شکر خدای کن که موفق شدی به خیر.
(گلستان).
شرح احوال تو الحق بوالعجایب دفتریست
بنده یا رب کی تواند کرد این شکر نعم.
حافظ.
روزی اگر غمی رسدت تنگدل مباش
رو شکر کن مباد که از بد بتر شود.
حافظ.
- امثال:
شکر رحمت کن که رحمت در پی است.
؟ (از امثال و حکم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(سَ قَ گَ تَ)
سپاهیگری کردن. در عداد سپاهیان درآمدن: تا آنگه که از آنجای بروند به لشکری کردن یا بمیرند یا پیر شوند. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شکار کردن
تصویر شکار کردن
صید کردن، ناراحت کردن عصبانی کردن، بور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفکر کردن
تصویر تفکر کردن
سگالیدن
فرهنگ لغت هوشیار
ظاهر کردن هویدا کردن، فاش کردن افشا مقابل پوشیدن نهان کردن نهفتن، نمودن نشان دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکر کردن
تصویر شکر کردن
سپاس نعمت و احسان کسی را گفتن، ذکر جمیل کسی را گفتن ثنا گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشکر کردن
تصویر تشکر کردن
سپاس گزاردن
فرهنگ لغت هوشیار
در شمار لشکریان در آمدن سرباز شدن: تاآنکه که از آنجای بروند بلشکری کردن یا بمیرند یا پیر شوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفکر کردن
تصویر تفکر کردن
اندیشیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تشکر کردن
تصویر تشکر کردن
لتقديم الشّكر
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تشکر کردن
تصویر تشکر کردن
Thank
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تشکر کردن
تصویر تشکر کردن
remercier
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تشکر کردن
تصویر تشکر کردن
agradecer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تشکر کردن
تصویر تشکر کردن
شکریہ ادا کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تشکر کردن
تصویر تشکر کردن
благодарить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تشکر کردن
تصویر تشکر کردن
danken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تشکر کردن
تصویر تشکر کردن
дякувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تشکر کردن
تصویر تشکر کردن
dziękować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تشکر کردن
تصویر تشکر کردن
kushukuru
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تشکر کردن
تصویر تشکر کردن
ধন্যবাদ জানানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تشکر کردن
تصویر تشکر کردن
ringraziare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تشکر کردن
تصویر تشکر کردن
teşekkür etmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تشکر کردن
تصویر تشکر کردن
감사하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تشکر کردن
تصویر تشکر کردن
感謝する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تشکر کردن
تصویر تشکر کردن
להודות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تشکر کردن
تصویر تشکر کردن
感谢
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تشکر کردن
تصویر تشکر کردن
mengucapkan terima kasih
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تشکر کردن
تصویر تشکر کردن
ขอบคุณ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تشکر کردن
تصویر تشکر کردن
bedanken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تشکر کردن
تصویر تشکر کردن
agradecer
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تشکر کردن
تصویر تشکر کردن
धन्यवाद देना
دیکشنری فارسی به هندی